یکی از جالبترین افکار بشر، ایده جابجایی در بعد زمان است .
البته اگر از یک بعد دیگر به قضیه نگاه کنیم همه ما مسافر زمان هستیم.
همین الان که شما این را میخوانید، زمان به پیش میرود و آینده به حال و حال به گذشته تبدیل میشود.
نشانه اش هم رشد موجودات است. ما بزرگ میشویم و میمیریم. پس زمان در جریان است
آلبرت اینشتین با ارائه نظریه نسبیت خاص نشان داد که این کار از نظر تئوری شدنی است.
بر طبق این نظریه اگه شیئی به سرعت نور نزدیک شود گذشت زمان برایش آهسته تر صورت میگیرد.
بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد، زمان به عقب برگردد.
مانع اصلی این است که اگر جسمی به سرعت نور نزدیک بشود جرم نسبی ان به بینهایت میل میکند
لذا نمی شود شتابی بیش از سرعت نور پیدا کرد. اما شاید یه روز این مشکل هم حل شود.
بر خلاف نویسنده ها و خیالپردازها که فکر میکنند سفر در زمان باید با یک ماشین انجام شود،
دانشمندان بر این عقیده هستند که اینکار به کمک یک پدیده طبیعی صورت میگیرد.
در این خصوص سه پدیده مد نظر است:
سیاهچاله های دوار، کرم چاله ها و ریسمانهای کیهانی.
سیاهچاله ها: اگر یه ستاره چند برابر خورشید باشد و همه سوختش را بسوزاند،
از انجا که یک نیروی جاذبه قوی دارد لذا جرم خودش در خودش فشرده میشود و
یک حفره سیاه رنگ مثل یه قیف درست میکند که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد
طوری که حتی نور هم نمیتواند از ان فرار کند.
اما این حفره ها بر دو نوع هستد. یه نوعشان نمی چرخند لذا انتهای قیف یک نقطه است.
در انجا هر جسمی که به حفره مکش شده باشه نابود میشود.
اما یه نوع دیگر سیاهچاله نوعی است که در حال دوران است
و برا همین ته قیف یه قاعده داره که به شکل حلقه اس.
مثل یک قیف واقعی است که تهش باز است.
همین نوع سیاهچاله است که میتواند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشد.
انتهای قیف به یک قیف دیگر به اسم سفیدچاله میرسد که درست عکس ان عمل میکند.
یعنی هر جسمی را به شدت به بیرون پرتاب میکند.
از همین جاست که میتوانیم پا به زمانها و جهان های دیگر بگذاریم.
کرم چاله : یک سکوی دیگر گذر از زمان است که میتواند
در عرض چند ساعت ما را چندین سال نوری جابجا کند.
فرض کنید دو نفر دو طرف یک ملافه رو گرفته اند و میکشند.
اگر یک توپ تنیس بر روی ملافه قرار دهیم یک انحنا در سطح ملافه به سمت توپ ایجاد می شه
اگر یک تیله به روی این ملافه قرار دهیم به سمت چاله ای که ان توپ ایجاد کرده است میرود.
این نظر اینشتین است که کرات آسمانی در فضا و زمان انحنا ایجاد میکنند؛
درست مثل همان توپ روی ملافه.
حالا اگه فرض کنیم فضا به صورت یک لایه دوبعدی روی یه محور تا شده باشد
و بین نیمه بالا و پایین آن خالی باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پایین مقابل هم قرار گیرد،
آن وقت حفره ای که هر دو ایجاد میکنند میتواند به همدیگر رسیده و ایجاد یک تونل کند.
مثل این که یک میانبر در زمان و مکان ایجاد شده باشد.
به این تونل میگویند کرم چاله این امید است که یک کهکشانی
که ظاهرا میلیونها سال نوری دور از ماست،
از راه یک همچین تونلی فقط چند هزار کیلومتر دور از ما باشد. در اصل میشود گفت کرم چاله
تونل ارتباطی بین یک سیاهچاله و یه سفیدچاله است
و میتواند بین جهان های موازی ارتباط برقرار کند
و در نتیجه به همان ترتیب میتواند ما را در زمان جابجا کند.
آخرین راه سفر در زمان ریسمانهای کیهانی است.
طبق این نظریه یک سری رشته هایی به ضخامت یه اتم
در فضا وجود دارند که کل جهان را پوشش میدهند و تحت فشار خیلی زیادی هستند.
اینها هم یه نیروی جاذبه خیلی قوی دارند که هر جسمی را سرعت میدهند
و چون مرزهای فضا زمان را مغشوش میکند
لذا میشود از انها برای گذر از زمان استفاده کرد.
حالا اینها رو گفتیم ولی چند اشکال در این کار است !!!
اول اینکه اصلا نفس تئوری سفر در زمان یک پارادوکس است. پارادوکس یا محال نما
یعنی چیزی که نقض کننده(نقیض) خودش در درونش است.
یک مثال :اگه خدا میتواند هر کاری را انجام دهد
پس آیا میتواند سنگی درست کند که خودش هم نتواند تکانش دهد؟
این یک پارادکس است چون اگر بگوییم آری پس انوقت با اینکه خدا هرکاری را میتواند
انجام دهد متناقض است
و اگر بگوییم نه باز هم همان میشود یعنی خدا هر کاری را نمیتواند انجام دهد.
یک مثال دیگر این است که اگر من در زمان به عقب برگردم ,
به تاریخی که هنوز بدنیا نیامده بودم
پس چطور میتوانم انجا باشم. یا مثلا اگر برگردم و پدربزرگ خودم را بکشم
پس من چطور بوجود اومده ام؟
یک راه حل که برای این مشکل پیدا شده است،
نظریه جهانهای موازی است.
طبق این نظریه امکان دارد چندین جهان وجود داشته باشد که مشابه جهان ماست
اما ترتیب وقایع در انها فرق میکند.
پس وقتی به عقب برمیگردیم در یک جهان دیگر وجود داریم نه در جهانی که در ان هستیم.
طبق این نظریه بینهایت جهان موازی وجود دارد و ما هر دستکاری که در گذشته انجام بدهیم
یک جهان جدید پدید می آید.
*****
منبع : آســمان شـــب ایـــــــران
مرکز "تحقیقات کشاورزی تگزاس "اقدام به تولید نوعی کاهو
در محفظه های مخصوص و در شرایطی مشابه با ماه و مریخ کرده است .
در این مرکز و در پروژه ای با نام "ظرف سالاد"که وزارت هوا و فضا ایالات متحده
مجری آن است, محققین در جستجوی راههایی هستند تا بتوانند
در شرایطی خاص و مشابه با آنچه در خارج از جو زمین حاکم است ,
دست به کشت سبزیجات بزنند.
مدارگرد شناسایی مریخ یا MRO: Mars Reconnaissance Orbiter
اسفند سال قبل پس از سفری ۷ ماهه به سیاره سرخ رسید و از مهر امسال
در همین روزها فعالیتهای علمی خود را آغاز میکند.
اکنون مدت کوتاهی است که فضاپیما در مدار اصلی خود به دور مریخ قرار گرفته است؛
مداری تقریبا دایره ای به ارتفاع ۲۵۰ تا ۳۱۵ کیلومتر و با زاویه ای نسبت به استوا که
کاوشگر میتواند نواحی مختلف مریخ را با مجموعهای بینظیر از
ابزارهای عکسبردای و طیف سنجی خود، حداقل به مدت ۲ سال، زیر نظر بگیرد.
نمای نزدیک تری بخشی از تصویر که مریخنورد و ردپای آن را نشان میدهد.
پس از چند عکس اولیه که از بلافاصله پس از قرار گیری در مدار زیمن از دره مارینر گرفته شد،
نخستین هدف جالب توجه مدارگرد گودالی بود که یک پیک دیگر زمین در کنار آن قرار دارد.
وقتی به لبه چپ دهانه در تصویر MRO دقت کنید نقطه تیره رنگی درست بر فراز
دیواره دهانه پیداست که مریخ نورد آپورتونیتی (فرصت) به قطر حدود ۲ متر است.
حتی با کمی دقت ردپای مریخنورد نیز در مسیری که به سوی دهانه می آمده است
روی سطح شنی و هموار این بخش ار فلات نصف النهار مریخ پیداست.
مریخ نورد نزدیک به سه سال است که در این منطقه پرسه میزند و بیش از ۹ کیلومتر را
برای بازدید از اهداف خود و رسیده به دهانه بزرگ ویکتوریا پیموده است.
نمای مدارگرد از گودال ۸۰۰ متری ویکتوریا. مریخنورد فرصت با دایره سفید پیداست.
در حال حاضر علاوه بر MRO سه فضاپیمای دیگر به دور مریخ میگردند
و چشم از این سیاره برنمیدارند:
مارس اکسپرس (سریع السیر مریخ)، ادیسه مریخ، و نقشه بردار سراسر مریخ
که قدیمی تر از همه آنهاست و از سال ۱۳۷۶ در مدار مریخ قرار گرفته است.
در میان این کاروان مدارگردهای مریخی، MRO تیزبین ترین است و با این توان تفکیک
و با توجه به داشتن رادار نفوذ کننده به درون مریخ باید در انتظار دوران تازه ای
در اکتشافات مداری سیاره سرخ باشیم.
تصویر مدارگرد شناسایی مریخ را با منظره گودال ویکتو از دید مریخنورد آپورتونیتی (فرصت) مقایسه کنید.
*****
منبع : سایت رسمی مجله ی نجوم
تلسکوپ فضائی هابل :
ابزاری که در 16 سال گذشته درک ما را از کیهان به طرز عجیبی متحول کرده است.
*****
عکس از آسمان پـــارس
در بسیاری از مناطق فضای میان ستاره ای ابرهای بزرگی از گاز و غبار وجود دارند
که آنها را سحابی (به معنای ابر) می نامند.
سحابیها را به سه گروه رده بندی می کنند: سحابیهای نشری ؛ بازتابی و تاریک.
در سحابیهای نشری یک یا چندین ستاره بسیار سوزان (از رده های طیفی Oیا B) جا دارند.
این ستاره های بسیار داغ موجب تحریک گازها و درخشش سحابی می شوند.
نمونه جالب توجهی از این گونه سحابی بزرگ جبار است.
این سحابی با چشم غیر مسلح به صورت توده مه آلود کم نوری دیده می شود.
اگر ستاره ها مقداری سردتر باشند یا اینکه چگالی گازها در سحابی زیاد باشد
گازها فقط نور ستاره ها را بازتاب می دهند.
در این صورت سحابی را بازتابی می نامند.
سحابی که ستاره های خوشه پروین را در بر گرفته از نوع بازتابی است.
در برخی موارد هم هیچ گونه ستاره ای در درون یا نزدیکی سحابی قرار ندارد.
به همین جهت سحابی را تاریک می نامند.
مشاهده سحابیهای تاریک فقط در صورتی ممکن است که
در مقابل سحابیهای نشری یا بازتابی قرار گیرند.
سحابیهای تاریک نور ستاره های پشت خود را جذب می کنند.
اخترشناسان عقیده دارند که ستاره ها در درون این سحابیها متولد می شوند.
سحابی سر اسبی نمونه جالب توجهی از این گونه سحابیهاست.
جدا از سه گروه سحابیها برخی از سحابیها از ستاره ها تشکیل می شوند.
ستاره هایی مانند خورشید در پایان زندگی خود یعنی در مرحله غول سرخی
لایه های بیرونی جو خود را به صورت سحابی در فضا می پراکنند.
این سحابیها را سیاره نما می نامند.
زندگی ستاره های پر جرمتر از خورشید با انفجاری ابرنواختری پایان می یابد و
سحابی بزرگ و گسیخته ای از انفجار به جا می ماند که آن را
سحابی باقیمانده انفجار ابرنواختری می نامند.
*****
منبع : آسمان شــــب ایــــــران